لحظه شهادت شهید عباس کریمی

کمی آن‌طرف‌تر روی دژ اصلی، حاج‌عبّاس از داخل یکی از سنگرها با دوربین دوچشمی دشت روبه‌رو را نگاه می‌کرد و به اطرافیانش دستوراتی می‌داد.

در یک لحظه با شنیدن صدای کر کننده‌ای به زمین غلتیدم.
نفهمیدم تیر مستقیم تانک بود یا خمپاره. امّا هر چه بود صدای وحشتناکی داشت.
به طرف محل اصابت گلوله‌ی دویدم. سنگر دیده‌بانی حاج‌عبّاس بود. دیدم دو نفر پیکر مجروحش را بیرون می‌آورند.
هنوز نیمه‌جانی داشت اما نفهمیدم ترکش به کدام نقطه بدنش خورده، با کمک آن دو نفر دیگر و علی سلطان‌محمدی پیکر نیمه‌جان حاج‌عبّاس را داخل یکی از قایق‌ها گذاشتیم.
سکاندار قایق بدون درنگ، گازش را گرفت و وارد آبراه شد. هنوز مسافت زیادی را طی نکرده بودیم که وسط آبراه قایق را نگه داشت.
حاج‌عبّاس را به داخل سنگر اورژانس انتقال دادیم. پزشکیار داخل اورژانس که حسابی دستپاچه شده بود،‌ اوّل از همه نبض حاج‌عبّاس را گرفت و بعد با نگرانی گفت: این‌که نبض‌اش نمی‌زند!

به این ترتيب چهارمین فرمانده لشکر ما تنها یک سال بعد از شهادت حاج همت، به جمع رفیقان و همرزمانش ملحق شد.

راوی: گل علي بابایی
#شهید_عباس_کریمی
سالروزشهادت
#شهید_دفاع_مقدس
#شهدا
#شهادت
#شهید
دیدگاه ها (۰)

شما که ماندید کاری زینبی کنید

سمیه کردستان

امام رضا بهش گفتن خودم میام می برمت!

سکوت، خیانت است!!!

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط